مدلهای کارآمد و بسیاری در کوچینگ وجود دارن که بعضی از کوچ ها از آن برای ساختاربندی جلسه های خود استفاده میکنن. این مدلها میتونن برای راهنمایی مراجعین با استفاده از روند منطقی و هم برای چارچوب بندی جلسه های کوچینگ، سودمند باشن.
استفاده از مدل میتونه به روشهای مختلفی به شما کمک کنه. مدل کوچینگ از طریق مشخص کردن نتیجه مورد انتظار جلسه در شروع کار، هدف جلسه را مشخص و از تبدیل شدن جلسه به یک گفتگوی بی حاصل جلوگیری میکنه. همچنین باید این اطمینان را داشت که جلسه از مسیر خودش خارج نمیشه. مهارت کوچ در این است که از نیاز مراجع در یک لحظه خاص، آگاه باشه. به همین دلیل، بهرهمندی و استفاده مناسب از مجموعهای از مدلهای مختلف میتونه سودمند باشه.
مدل کوچینگ GROW
در کوچینگ احتمالا، معروفترین و پرکاربردترین مدل، مدل GROW است. این مدل ساده به شما کمک میکنه تا به عنوان یک کوچ، و پس از هدفگذاری در ابتدای جلسه، مشخص کنین که الان مراجع در کجای مسیر رسیدن به اهدافش قرار داره؛ چه گزینههایی برای حرکت رو به جلو وجود دارن، و در آخر هم جلسه را با متعهد شدن در برابر انجام کارها به پایان برسونین.
الگوبرداری از مدل GROW در طی زمان دچار دگرگونی شده و مدلهای جدیدی مانند مدل TGROW به وجود اومدن، که رویکردهای کوچینگی متفاوتی را پوشش میدن. مورد دیگه، مدل OSKAR هست که به عنوان بخشی از رویکرد «مبتنی بر راهحل» تهیه شده.
بعضی از رویکردهای کوچینگ به هیچ وجه از مدل استفاده نمیکنن. برخی کوچها عقیده دارن که مدلها محدود کننده هستن. تمرکز این کوچها به پاسخگویی کامل کوچ به مراجع و نیازهای خاص او در یک لحظه زمانی خاص است. تمرکز بیشتر این افراد بر خود فرایند کوچینگ است؛ یعنی بر بالا بردن آگاهی، عمیق کردن یادگیری، و ایجاد مسئولیت و خود باوری در مراجع.
به واسطه سالها آموزش و پیروی از رویکرد چارچوب مند، خود من مایل به استفاده از مدلی با ساختار سفت و سخت نیستم. اگرچه تجزیه و تحلیل جلسههام میتونه وجود گامهای کلیدی را نشون بده. چند دقیقه ابتدای جلسه صرف این میشه که مراجع هر چی تو دلش داره را بگه و معمولاً میزان پیشرفت را از آخرین باری که با هم صحبت کردیم را مرور میکنیم. بعد به مراجع کمک میکنم تا انتظاراتشو از جلسه فعلی مشخص کنه و ادامه جلسه هم به صورت منعطف خواهد بود و خود من هم بهعنوان کوچ، «رقصیدن در لحظه» (استعارهای برای همراهی با مراجع در جلسه و تعیین مسیر جلسه توسط مراجع) را تجربه میکنم. معمولاً مراجع در پایان جلسه از کارهایی میگه که مایل به انجام آنهاست.
کاربرد مدل های کوچینگ
برای استفاده از مدلها، زمان و مکانی وجود داره. گاهی اوقات از مدلها برای ساختاربندی جلسه گرهگشایی از کار گروه استفاده میشه. با این کار به گروه کمک میشه تا مسیر پیش روی خودش را دنبال کنه. اگر در حال بالا بردن مهارتهای کوچینگ مدیرانی باشم که در کار ناچار به استفاده از «گفتوگوهای کوچینگ» هستن؛ برخلاف روش معمول برای تبدیلشدن به کوچ های حرفهای، مدل سادهای را ارائه میکنم تا گفتوگوها را ساختاربندی کرده و بیشترین بهره را از اون ببرن.
یک کوچ اگر بتونه به نیازهای مراجعهای خود با انعطاف پذیری پاسخ بده، در این صورت نتایج بهتری خواهد گرفت. در این راستا مدلهای کوچینگ هم میتونن به شما کمک کنن. رویکردهای مختلف را امتحان کنین و ببینین کدامیک تاثیر بیشتری دارن.
اگه کوچ باشین و بتونید به نیازهای کارفرماها از روی انعطاف پاسخ بدید. در این صورت نتایج بهتری خواهید گرفت و ممکنه مدلهای کوچینگ هم بتونن به شما کمک کنن. رویکردهای مختلفو امتحان کنین و ببینین کدامیک به کارتون میاد.
- مدل کوچینگ GROW
- بهکارگیری مدل GROW
- پرسشهای مدل کوچینگ GROW
- مدل کوچینگ TGROW
- مدل کوچینگ CLEAR
- رویکردهای کوچینگ کارآمد
- کوچینگ صریح/غیرصریح رسمی/غیررسمی
رویکردهای گوناگون کوچینگ
در این بخش، اطلاعاتی درباره رویکردهای مختلف کوچینگ را با شما در میان میگذارم. اگه به دنبال خدمات کوچینگ هستین، این اطلاعات در انتخاب کوچ به شما کمک میکنه. اگر هم کوچ هستین، این اطلاعات میتونن ایدههای جدیدی درباره کمک به مراجع به شما بدن و شما را به پیشرفت بیشتر تشویق کنن. من در شروع کارم، با کوچینگ «یکطرفه» آشنا شدم و با ارتقاء خودم در طی زمان، به کارآمدتر بودن سایر رویکردها پی بردم.
رویکرد در کوچینگ به چه معناست؟
رویکرد کوچینگ به شیوه ارائه خدمات کوچ ها اشاره میکنه؛ و شامل قواعد، مدلها و بازتابی از ابزار مورد استفاده کوچهاست. بعضی از مثالهای رویکرد کوچینگ عبارتاند از: رویکرد راهحل محور، رویکرد غیردستوری، رویکرد ارزش محور، رویکرد هدف محور و رویکرد NLP محور.
این موارد تنها نمونههایی از رویکردهای متفاوت و بسیار زیاد موجود در کوچینگ است. اگه در حال انجام کار کوچینگ باشین، شاید مثل من در طی زمان متوجه بشین که به ضرورت موقعیت، از ترکیبی از رویکردها استفاده میشه کرد. اینکه رویکردهای راهحل محور، غیردستوری و ارزش محور، میتونن همدیگه را به خوبی کامل کنن و بین آنها هماهنگی و همپوشانی دیده میشه.
اگر رویکرد یا رویکردهایی را میشناسین که در اینجا به آنها اشاره نشده، میتونین برای ما ارسال کنین تا افراد بیشتری که علاقهمند به کوچینگ هستن، بتونن از تجربه شما بهره ببرن.
کوچینگ راهحل محور
کوچینگ ارزش محور
کوچینگ غیردستوری
کوچینگ دستوری
کوچینگ محتوا محور
کوچینگ هدف محور
کوچینگ برنامهریزی عصبی-زبان (NLP coaching )
کوچینگ راهحل محور، رویکردی توانمند
کوچینگ راهحل محور، رویکردی توانمند است که هدف اصلی آن، کمک به مراجع در یافتن راه حل است. در این رویکرد مراجع به جای جستجوی مشکلات، نقاط ضعف و موانع، تمرکز خود را بر روی راه حل، نقاط قوت و راههای مثبت و حرکت رو به جلو میگذاره.
مراجع با هدایت انرژی خود به شیوهای مثبت، تمرکز بر نقاط قوت و یافتن راهحل، به جای بیانگیزگی و ضعف، انگیزه و انرژی داره. احتمالا بیانگیزه بودن و احساس ضعف زمانی به وجود میاد که مراجع در حال بحث و تجزیه و تحلیل مشکلات و سختیها باشه.
با استفاده از شیوه راهحل محور، این حالتها را میشه برطرف کرد. این رویکرد توسط پل زد جکسون و مارک مک کرگو، در ارتباط با کار کوچینگ مطرح شد. برای اطلاعات بیشتر به کتاب، تمرکز بر راهحل: آسان کردن کوچینگ و تغییر، مراجعه کنین.
مجموعه ای از اصول و قواعد، بخشی جدایی ناپذیر در رویکرد راهحل محور در کوچینگ است. تمامی کوچهایی که مدعی استفاده از چنین رویکردی هستن، این اصول و قواعد را در جلسههای خود به کار میگیرن. مدل کوچینگ OSKAR هم با چنین رویکردی همراه است.
مزیت کوچینگ
از دیگر مزیتهای کوچینگ، راهحل محور بودن آن است. در کوچینگ با حذف تجزیه و تحلیل طولانی مدتِ مسئله و فقط با طرح چندین پرسش راهحل محور، مراجع میتونه در چند دقیقه به نتیجه برسه.
برای مطالعه بیشتر، به کتاب کوچینگ ساده و آسان: مبانی راهحل محور و مختصر کوچینگ (کتابهای حرفهای نورتون) اثر پیتر شابو (کتاب جلد مقوایی – 7 آوریل 2009)، مراجعه کنین.
پیشنهاد میکنم برای بهره مندی بیشتر از جلسات کوچینگ، به کوچ هایی مراجعه کنین که حداقل کوچینگ راهحل محور ارائه میکنن. اگه در حال حاضر کوچ هستین و تا حالا این رویکرد را تجربه نکردین، درباره آن بیشتر تحقیق کنین. این نوع از کوچینگ قدم بعدی شما در مسیر حرفه ای شدن است و تأثیر شگفت انگیزی بر مراجعهای من در این سالها داشته. بر اساس این تجربه، تردید دارم که در آینده بتونم دوباره فایدهای در کوچینگ متمرکز بر مسئله ببینم.