کوچینگ در حوزه ی تیم ها
کوچینگ در حوزه ی گروه ها رو معمولاً در محیطهای سازمانی و با هدف بهبود عملکرد گروه های کاری به کار میگیرن. این نوع از کوچینگ میتونه بهصورت کوچینگ یک به یک اعضای گروه یا غالباً کوچینگ یکبارهی کل گروه یا ترکیبی از این دو انجام بشه و هم میتونه وسیله ی کارآمدی برای مشخص کردن اهداف گروه، ایجاد زمینه های مشترک بین اعضای گروه، شناخت ارزشها، نیازها و نقاط قوت افراد و ایجاد شیوه ی منسجمی از همکاری باشه.
غالباً از دو اصطلاح کوچینگ در حوزه ی گروه ها و کارگشایی در حوزه ی گروه ها بهجای هم استفاده میشه و در مورد اختلاف داشتن این دو یا یکی بودن اونا هم اختلاف نظر زیادی وجود داره. من از اصطلاح کوچینگ برای شرح همکاری با گروه و بهمنظور انجام کارهای زیر استفاده میکنم:
پروراندن افراد بهعنوان یک گروه و بهگونهای که همکاری اثربخشی داشته باشن. این کار شامل کمک به اعضای گروه در جهت شناسایی و به اشتراک گذاشتن نقاط قوت و ارزشهای خود و نحوهی همکاری و ارتباط با همدیگه.
کمک به افراد در راه رسیدن به اهداف خاص و بهصورت گروهی.
کوچینگ بر پاسخگویی به اعضای گروه تأکید میکنه ، درنتیجه نقش کوچ اینه که پرسش هایی رو مطرح کنه که گروه را در شناسایی و بیان جوابها یاری میدن. همچنین باید اطمینان حاصل بشه که همه ی صداهای گروه شنیدهشدن.
کارگشایی در حوزه ی گروه ها بیشتر به هدایت گروه به سمت یک فهرست کاری مشخص گرایش داره و فرد کارگشا هم غالباً از دانشی بهره منده که گروه نیازمند دونستن اون دانشه .
کارگشایی در حوزه ی گروه ها را میتوان در یک جلسه انجام داد، درحالیکه کوچینگ باید در یک دورهی زمانی و در بیش از یک جلسه انجام بشه. بهعنوانمثال وقتی که بر روی مبحث خلاقیت و بالا بردن دانش افراد درزمینهی شگردهای خلاقیت و نحوهی بهکارگیری این شگردها کار میکنیم، این کار را در یک جلسه انجام میدیم. در این سناریو با معرفی شگردها، قدری از دانشمون رو به اشتراک میگذاریم اما از سبک کارگشایی استفاده میکنیم، سبکی که تعامل، تمرین و تفکر رو در گروه ایجاد کنه.
در سازمانها در جایی که کوچینگ امری شناختهشده ، ممکنه مدیرها، کوچینگ را بخش لاینفک پیشرفت گروه های خود بدونن و بهطور منظم از اون استفاده کنن. سازمانهای بزرگ هم ممکنه کوچ های داخلی خاص خودشون رو استخدام کنن، یعنی کوچ های که برای انجام کارشون آموزشدیدن .
کوچ ها خارجی میتونن نقش مهمی رو در کوچینگ گروه ها ایفا کنن و کارگشایی رو بهصورت مستقل و بدون ایراد انجام بدن، بهصورتیکه یک کوچ یا مدیر داخلی میتونه به مشکلات موجود بسیار نزدیک بشه و درنتیجه شاید نتونه بهصورت مؤثر به پیشرفت گروه کمک کنه .
مثالهایی از مواردی که کوچینگ در حوزه ی گروه ها میتونه در اونا سودمند باشه:
**بهبود عملکرد در گروهی که در حال حاضر عملکرد کارآمدی داره.
**در گروهی که همگام با تغییرات سازمان، نیازمند تغییر نحوه ی عملکرد و مسئولیتهای خودشه.
**در گروهی که دارای عملکرد ضعیفه و اعضای اون نیازمند همکاری اثربخشتری هستن.
**در گروهی که ارتباط بین اعضای اون باید اصلاح بشه.
مطالب توصیه شده برای مطالعه ی بیشتر
کوچینگ در حوزه ی عملکرد: رشد هدف و توان بالقوه ی انسانی، اصول و شیوه های کوچینگ و رهبری (ویرایش چهارم، سر جان وایتمن، انتشارات بریلی)
کوچینگ کارآمد: درس هایی از کوچینگ کوچ ها(مایلز داونی، کسب وکار اوریون)
تربیت کارمندان (مهارت های مدیریتی بهتر) (ان. استیمسون، کوگان پیج)